خطبه عید فطر سال ۱۳۹۹؛ ضرورت اطاعت از رهبر حکومت اسلام و قدردانی این نعمت

جهت دریافت مقاله کلیک نمایید.

 

آن زعیم گرامی و رجل الهی که به مشارع سنّت و آبشخوار احکام دسترسی دارد انسان‌را بیدار می‌کند، نقاط ضعف را نشان می‌دهد و جلوی ضعف و ذلّت را می‌گیرد. سَران عالم اگر یک هزارم زحماتی‌را که این مرد متحمّل شده است تحمّل می‌کردند کوس فرعونیّت و أنانیّت و استکبارشان به ثُریّا و عیّوق می‌رسید؛ ولی او از کرامت و ادب نفس خویش خود را خالی می‌بیند می‌گوید: من کاری نکرده‌ام، من بنده هستم، خدا کرده است، مردمند که به توفیق خدا کار کردند.

 

خطبه عید فطر سال ۱۳۹۹؛ ضرورت اطاعت از رهبر حکومت اسلام و قدردانی این نعمت

متن ذیل قسمت‌هائی است از خطبه عید فطر سال ۱۳۹۹ که توسّط حضرت علامه طهرانی در باب ضرورت اطاعت از رهبر حکومت اسلام و قدردانی این نعمت انشاء گردیده و خود ایشان نیز متن آن را با قلم شریفشان یادداشت نموده‌اند. در اینجا قسمتهائی را که مربوط به دیدگاه‌های سیاسی حضرت علامه است در اختیار خوانندگان گرامی قرار می‌دهیم و خوانندگان گرامی می‌توانند مابقی این خطبه زیبا را از روی تصویر دستخط ایشان مطالعه نمایند.

… بنابراین حقّی که این رهبر عالیقدر بر شما دارد اگر تا روز قیامت بسپاس و شکرانه‌اش برخیزید از عهده بر نیامده‌اید؛ چون شما همه مردمان مرده‌ای بودید؛ او زنده کرد.

ملّت قیام کرد؟ ملّت زحمت کشید؟ اینها حرف است. جز اراده و عزم قویم ایشان هیچکس کار نکرد؛ بدلیل اینکه ملّت همیشه بوده‌است ولی تا روح در ملّت پیدا نشد جان نگرفت، حرکت نکرد.

ملّت مانند قبرستانی بود مرده و فرسوده و یأس زده؛ باید یک نفس عیسی آنرا زنده کند بجنبش درآورد.

ملّت مانند این چراغ‌هائی‌است که در این مسجدند، امّا همه خاموش و سرد. تا جریان برق نباشد اینها روشن نمی‌شوند گرم نمی‌شوند جلوه‌گری ندارند.

ملّت مانند صِفر است. صِفر یعنی هیچ؛ صفر یعنی مرده و بی‌خاصیّت؛ امّا اگر یک عدد یَکْ به او اضافه شود زنده می‌شود. قدر و قیمت پیدا می‌کند.

شما صدتا صفر پهلوی هم بنویسید نتیجه صفر است. هر چه صفر به آن بیفزائید، باز نتیجه صفر است. یعنی هیچ؛ امّا اگر یک عدد در جلویش بگذارید چقدر می‌شود. زود بگوئید (بعضی گفتند می‌شود هزار)

وای وای؛ معلوم می‌شود شما ریاضی دانید. من گفتم صدتا صفر، هزار سه صفر دارد.

آقای محترم! این عدد بقدری بزرگ است که به زبان نمی‌آید، فقط بصورت عدد قوّه‌دار باید بزرگی او را حساب نمود و نمایش داد

باید یک عدد یک بآحادِ صِفرهای ملّت اضافه شود تا نتیجه بی‌نهایت گردد؛ یعنی هزارتا صفر، ده‌هزارتا صفر، صدهزارتا صفر تا صفرَند هیچند. امّا چون عدد در جلویش درآمد بقدری بزرگ می‌شود که هیچ ریاضی‌دان نمی‌تواند بزرگی چنین عددی را در قوّه ذهنِ خود تصوّر و تخیّل کند.

این ملّت همان ملّت بود؛ البته قابلیّت و استعداد داشت؛ نور وجود و اراده رهبر در او تابید. این قابلیّت‌ها را از کمون و خفا بیرون آورد. همانطور که این چراغ‌های خاموش دارای قابلیّت است، دارای شرائط است که می‌تواند در اثر عبور ذرّات الکترونی نورافشانی کند؛ وگرنه از بستن چراغ‌های شکسته و خراب و فرسوده به تیّار جریان الکتریک شهر هیچ سودی حاصل نخواهد بود، هیچ نوری پدیدار نخواهد شد.

زعیم شما آمد شما را بیدار کرد. حسّ شما را زنده کرد، شما را متنبّه و متوجّه ساخت که شما انسانید، شما مسلمانید شما شاگردان مکتب أمیرالمؤمنین و سیّدالشهداء هستید شما از قرآن کریم پیروی می‌کنید.

ای مسلمان! می‌دانی در قرآن چه نوشته است؟ در قرآن نوشته است؟

وَ لِلَّه العِزَّه وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمؤمِنینَ وَلَکِنَّ المُنافِقینَ لاَ یَعلَمونَ.

در قرآن نوشته است:

یَا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الکافِرینَ أولِیاءَ مِن دُونَ المؤمِنینَ أتُریدونَ أن تَجعَلوا لِلهِ عَلیکُم سُلطاناً مُبیناً.

درقرآن نوشته است:

یَا أیُهَا الَّذینَ آمَنوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِن دُونِکم لایألُونَکم خَبَالاً وَدُّوا مَا عَنِتّم قَد بَدَتِ البَغضَاءُ مِن أفواهِهِم وَ مَا تُخفِی صُدُورُهُم أکبَرُ قَد بَیَّنَّا لَکُم الآیاتِ إن کُنتم تَعقِلونَ.

این قرآن در دست ملّت بود، این آیات را هم می‌خواند امّا نمی‌فهمید. معنایش را ادراک نمی‌کرد. روح و جان آیات را مسّ ننموده و لمس ننموده بود.

آن زعیم گرامی و رجل الهی که به مشارع سنّت و آبشخوار احکام دسترسی دارد انسان‌را بیدار می‌کند، نقاط ضعف را نشان می‌دهد و جلوی ضعف و ذلّت را می‌گیرد.

گرچه او در تمام سخنانش می‌گوید: ملّت قیام کرد و درست هم گفته است امّا ای عزیزان ملّت چیست؟ آن بزرگواری اوست که می‌گوید ملّت قیام کرد، من کاری نکردم.

سَران عالم اگر یک هزارم زحماتی‌را که این مرد متحمّل شده است تحمّل می‌کردند کوس فرعونیّت و أنانیّت و استکبارشان به ثُریّا و عیّوق می‌رسید؛ ولی او از کرامت و ادب نفس خویش خود را خالی می‌بیند می‌گوید: من کاری نکرده‌ام، من بنده هستم، خدا کرده است، مردمند که به توفیق خدا کار کردند؛ یعنی حقّ را نباید فراموش کرد. تمام این قدرت و عظمت از ناحیه ذات مقدّس اوست.

سُبحانَهُ هُوَاللهُ الوَاحِدَ القهَّار.

نور ذات احدیّت است که از دستگاه تحویل و معدّل کهربائی به چراغ‌های خاموش رسید و آن را بر افروخت و گرنه در شب ظلمانی این چراغ‌های شهر بقدر یک شمع ضعیف پرتو ندارد.

پس باید خدا را بر این دستگاه معدّل سپاس گفت، سپاسش رابطه قوی است با معدّل سپاسش اطاعت و تسلیم اوست . سپاسش فرمانبرداری و پیروی است. سپاسش دعا بر صحّت و سلامت و موفقیت اوست در ساعات روز و شب و سحرگاه؛ هر وقت می‌خواهید صدقه برای خود بدهید اوّل برای او بدهید سپس برای خود و زن و فرزند و قوم و عشیره .

اگرخواستید مجلس دعا و توسّل برای رفع گرفتاری‌های شخصی فراهم آورید، اوّل برای به ثمر رسیدن نهضت اسلام و برقراری حکومت عدل اسلام، و صحّت و سلامت مزاج و آرامش فکر و طول عمر این رهبر که به شما حقّ حیات دارد دعا کنید سپس برای مقاصد شخصی؛ اینست شکرانه‌اش.

شکرانه‌اش پیروی است؛ شکرانه‌اش حرکت در این مسیر است، شکرانه‌اش عدم خستگی است، شما در آن همه پُرسی (رفراندم) چه کردید و به چه رأی دادید؟

به مجرّد سرنگونی رژیم سابق، حکومت حکومتِ اسلامی شد و همه می‌دانید که دیگر آن رژیم بر نمی‌گشت و نمی‌توانست برگردد؛ و برفرض محال اگر تمام مردم هم به آن رژیم رأی می‌دادند قابل برگشت نبود؛ چون کار یکسره شده و مطلب تمام بود. این را همه می‌دانید.

شما پای صندوق‌ها آمدید برای رأی، می‌دانید معنای رأی چه بود؟ معنای رأی اعتراف و بیعت بود. بیعت یعنی اقرار و تحمّل حکومت اسلامی این حاکم شرع که لوایش را برافراشته است.

بیعت یعنی التزام با طاعت و تسلیم در برابر جمیع احکام سیاسی اسلامی و غیر سیاسی که از این حکومت اسلامی صادر می‌گردد.

بیعت یعنی پذیرفتن وَحدت جامعه اسلامی را بشکل واحد و خود را جزء واقعی أجزاء آن درآوردن.

عالمی عامل دارای مغزی متفکّر و حمیم و دلسوز قیام کرد برای اسلام کار کرد و شاخص شد.

بر تمام مسلمان واجبست که از او پیروی کنند، او را دوست داشته باشند، برای او دعا کنند و با او تجدید عهد نمایند و در هر ساعت از روز و شب حسّ خود را بدو بدهند و او را وَلیّ خود بدانند؛ و البته در صورت تحقّق چنین واقعیتی جامعه ما بسیار سعادتمند خواهد بود.

نه تنها او را شخصی بدانید که آمده شما را به مادّیات برساند، یا حوائج طبعی و طبیعی شما را برآورد. او آمده است شرف و عزّت از دست رفته را به شما برگرداند و در کالبد اسلام از بین رفته حیات نوینی بخشد.

من امروز برای شما یک روایت می‌خوانم. و نمی‌دانم تا بحال کسی متوجّه این جهت شده است یا نه و علی کلّ تقدیر ما این روایت را می‌خوانیم، ولی مسلّم بدانید که بعد از این این روایت زیاد خوانده می‌شود و به مناسبت این رهبر در کتب ذکر می‌شود.

این روایت را عامّه نقل می‌کنند، و ابن أثیر جَزَری در جامع الأصول آورده است؛ اصل این روایت را ابن داود در سنن خود در کتاب ملاحم از سلیمان بن داود مهری از ابن وَهَب از سعید بن أبی أیّوب از شراحیل بن یزید معافری از أبی علقمه روایت می‌کند که او می‌گوید: در آنچه به خاطر دارم أبوهریره از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم روایت می‌کند که آنحضرت فرمود:

إنَّ الله یَبعَثُ لِهَذهِ الأمَّه عَلی رأسِ کل مأه سَنَه مَن یِجددُ لَهَا دِینَها

خداوند تبارک و تعالی در سر هر صدسالی بر می‌انگیزد کسی را که برای این امت و دینش را تجدید کند.

یعنی در مدت درازای هر صدسالی که طبعا دین رو به کهنگی و خرابی می‌رود یک رجل الهی را بر میگمارد که دین خدا را زنده کرده و از کهنگی بدرآورد.

این روایت از نقطه نظر سَند گرچه ضعیف است و قابل اعتماد نیست، ولی بعضی از علماء و اهل سیر در صدد برآمده‌اند که از زمان رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم تا بحال، افرادی‌که در سر هر صد سال آمده‌اند و دین خدا را تجدید کرده‌اند را مشخص کنند.

مثلاً حضرت امام محمّد باقر علیه السلام را مجدّد رأس مأه ثانی یعنی سده دوّم و حضرت امام علی بن موسی‌الرًضا علیه السّلام را مجدّد رأس مأه ثالث یعنی سده سوّم شمرده‌اند.

در صد سال پیش از این که کشور ایران دچار بیچارگی و بدبختی و نکبت و اضطراب و تسلّط غریب و عجیب ممالک کفر و خارجی بود، و انگلیس‌ها تمام ایران را تصاحب نموده و با همان معاهده تنباکو ربوده بودند و در ایران برای خود پایگاه‌ها ساخته و سربازخانه‌ها ساخته و اسلحه وارد کرده بودند و طبق موادّ عهدنامه تمام ملّت را و کشور را قبضه کرده بودند با فتوای مرحوم آیه الله حاج میرزا محمد حسن مجدّد شیرازی أعلی الله تعالی مقامه همه آن دسیسه‌ها در هم ریخته شد و انگلیس‌ها و شاه و دولت و طرفدارانشان شکست خوردند و اسلام و مسلمانان حیات تازه‌ای یافتند.

و به‌همین مناسبت آن آیت عظمای الهی را مجدّد گویند یعنی تجدید کننده دین و روش امّت .

فتوای آن مرحوم یک سطر است: بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تنباکو و توتون بأیّ نحو کان در حکم محاربه با امام زمان علیه الصلوه و السلام است. حرَره الاحقر محمّد حسن الحسینی.

چنان انقلابی در ایران پیدا شد که می‌گویند بی‌نظیر بوده، پیرمردان فرتوت از پدرانشان شنیده‌اند که چه موج عظیمی از احساسات و عواطف مردم برخاست و آن قدرت‌های جهنّمی را بزانو درآورد.

تمام دنیا متوجّه عظمت این فتوی و موقعیّت فتوی دهنده شد که این مرد کیست؟ میرزای شیرازی کیست؟ این چه محبوبیّت و تأثیر کلامی در بین مردم دارد؟

این مردم چه کسانی هستند؟ با کدام دولت خارجی ربط دارند؟ در تحت کدام جمعیّت و حزبی هستند؟ چه عاملی آنها را تحریک کرده است؟ چه نیروئی آنها را بدین نضهت عظیم رهبری کرده است؟

آن روح اسلام و حقیقت تشیّع راستین بود که در نهاد آنان در طول مدّت هزارسال و بیشتر هنوز زنده مانده و به ندای نائب امام زنده خود پاسخ مثبت می‌دهند.

امروز روز عید فطر: اوّل ماه شوّال از سنه یکهزار و سیصد و نود و نه هجری قمرّیه است که یک سال و سه ماه دیگر دوران یکهزار و چهارصدمین سال از هجرت را به پایان میرسانیم و وارد قرن پانزدهم هجری می‌شویم. یعنی در رأَّس مأه خامس عشر: سده پانزدهم، و ان الله بعث علی رأس هذه السَّنه لهذه الأمّه من یُجدّد لها دینها.

می‌دانید مجدّد این سده کیست؟ بسیار روشن، از آفتاب روشن‌تر، همین مردِ یک‌لاقبای بی‌آز که می‌گوید: من طلبه هستم. ما همه طلبه هستیم، طلبه‌ها همدیگر را خوب می‌شناسند، طلبه یک‌لاقبا، نه سرمایه‌ای نه عِده‌ای، و نه عُدّه‌ای، نه زد و بندی، هیچ ندارد مگر واقعیّت؛ شهامت دارد شجاعت دارد عِلم دارد تقوی دارد بلند نظر است بلند پرواز است، بلند همّت است.

می‌گوید: انسان باید خود را از ذلّ عبودیّت بندگان خارج کرده و در عنوان عبودیّتِ الله: خداوند عزّوجلّ درآید. می‌گوید: در زیر بار اسارت دولت کافر درآمدن، با روح اسلام سازش ندارد.

این مرد آمده است برای احیای این حقیقت که مدّت مدیدی بود به بوته‌خِفا و نسیان جای گرفته بود. و حقّاً روح تازه و حرکت زنده در نفوس دمید و نهضت و حرکتی بوجود آورد بدیع و رفیع.

بر این اساس مردم طبعاً او را به امام یاد می‌کنند. منظورشان این نیست که او از أئمّه دوازده‌گانه و صاحب مقام ولایت کبرای الهیّه می‌باشد؛ بلکه امام یعنی پیشوا و زمامدار:گرچه این تعبیر صحیح نیست، زیرا در اصطلاح خاصّ شیعه، امام برای خصوص أئمّه دوازده‌گانه استعمال می‌شود.

امروز در میان همه مراجع وقت که دارای مقام علم و فضیلت و تقوی و مرجعیّت فتوائی هستند، او دارای مقام زعامت وحکومت است.

هر یک از علماء اعلام و فقها عظام ما دارای مقامی عالی و مرتبه‌ای رفیع هستند ولی فعلاً حکومت شرعیّه بر دوش ایشان قرار گرفته است. ایشان یعنی حضرت آیه الله العظمی سیّد روح الله خمینی حاکم شرع مُطاع است. خداوند عزّوجلّ ایشان را برای حکومت اسلامی برگزیده است.

اینجاست که شما خوب حسّ می‌کنید که انتصاب الهی غیر از انتخاب است. آیا مردم ایشان‌را انتخاب کردند؟ رأی گیری کردند؟ عنوان اکثریت بود؟ نه. هیچ یک از این مسائل مطرح نبود.

طبعاً زمینه‌ای پیش آمد و مشیّت حضرت احدیّت عزّوجلّ بر این قرار گرفت که فردی را که لیاقت برداشتن این لوا را که به تمام مسلمین جهان بعد از کهنگی و اِندراس لباس عزّت بپوشاند ایشان را قرار دهد

بنابراین این یک انتصاب الهی است؛ بر ما لازم است که تبعیّت کنیم، در پیروی اشکال و خُرده گیری ننمائیم ایراد ننمائیم، در آراء و احکام ایشان بدون جهت دخالت نکنیم انتقاد ننمائیم.

از هر حزب و دسته‌ای بگریزیم جز حزب الله مگر آیات خدا را برای شما نخواندم؟

حزب الله آن حزبی‌است که انسان را بحقّ رهبری می‌کند، و سعادت انسان‌را تأمین می‌نماید؟ و از بقیّه مکتب‌ها و مذهب‌ها و احزاب بایستی پرهیز کرد؛ و خود را آماده نمود برای استمساک بحزب خدا و چنگ زدن بریسمان محکم الهی.

چون جامعه اسلامی فعلاً شکل و صورت بخود گرفته است، مخالفت با این وحدت مخالفت با رسول الله است؛ اینجاست که برفرد فرد از افراد امّت از عالم و عامّی و غنی و فقیر و کارگر و کشاورز و اهل دوائر دولتی و نظام آرتش و دانش‌اموز و دانشجو و غیرهم لازم و واجب است که نیروهای خود را برای تقویت این روحِ وحدتِ جامعه بهم درآویزند و برای تشکّل واقعی آن بر دو محور حکومتِ اسلام از بذل هیچ قوّه‌ای دریغ نکنند.

تا اینکه این پیروزی و ظفری را که در طلیعه آن هستیم انشاءالله تعالی به آخر برسانیم . حالا قدم اول است که برداشته می‌شود دنباله آن بسیار عالی‌تر و مسرّت‌بخش‌تر خواهد بود.

تا اینکه کم‌کم أذهان آماده و مهیّای حکومت عدل و توحید الهی در سراسر جهان گردد و افکار و اذهان آماده پذیرش حکومت جهانی حضرت قائم آل محمد محمد بن الحسن امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف گردد و این جنبش‌ها و حرکت‌ها مقدّمه و در مسیر قیام و نهضت و انقلاب آن حضرت قرار گیرد.

و مردم بدانند حکومت عدل الهی چیست؟ و امام زمان کیست .و قوّه معنوی آنحضرت چگونه در مردم اثر می‌گذارد. و چگونه باید دربرابر آن کانون عدل و حقیقت تسلیم شوند، و در ظاهر و باطن سنگر نگیرند، و از تمام منویّات شخصی خود و آراء و افکار اکتسابی فاقد از معنی و عاری از حقیقت بگذرند …

 

جهت دریافت مقاله کلیک نمایید.