▼جهت دریافت مقاله کلیک نمایید.
در نجف اشرف مشغول تحصیل علم اخلاق بودم. در عالم رؤیا مرا دلالت نمودند بر حاجى سید على شوشترى اعلى اللّه مقامه. آن مرحوم در آن زمان اربعین داشتند. در مسجد کوفه او را ملاقات نمودم؛ گفت: اشاره در این باب به من نیز شده است.
ارتباط آیهالله نجفی با آیهالله سید علی شوشتری قدس سره
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از ارادتمندان و شاگردان مرحوم آیه الله حاج سید علی شوشتری قدس سره مرحوم آیهالله شیخ محمدتقی نجفی معروف به آقا نجفی میباشد که علاوه بر ابعاد عرفانی، در تاریخ سیاسی ایران به ویژه جنبش تنباکو نیز بسیار شناخته شده است.
آن مرحوم پس از مسافرت به نجف اشرف در کنار فراگیرى علوم رسمى، شروع به خودسازى و تزکیه نفس و تحصیل ملکات حسنه اخلاقى نموده و پس از چندى به واسطه اشارتى که از عالم غیب به او مىشود به محضر عارف کامل مرحوم سید على شوشترى راه یافته و درخواست کسب فیض از آن جناب را مىنماید؛ و ایشان نیز آن مرحوم را پذیرفته و وى را موظف به انجام ریاضات شرعیّه مىنماید.
وى در کتاب «مفتاح السعاده» در این خصوص چنین مىنگارد:
«در نجف اشرف مشغول تحصیل علم اخلاق بودم. در عالم رؤیا مرا دلالت نمودند بر حاجى سید على شوشترى اعلى اللّه مقامه. آن مرحوم در آن زمان اربعین داشتند. در مسجد کوفه او را ملاقات نمودم؛ گفت: اشاره در این باب به من نیز شده است. و مدت چند روز او را در نجف اشرف ملاقات مىکردم و آنچه سؤال مىکردم جواب مىشنیدم، و مطالبى را که مىدانست به من تعلیم مىنمود». [۱]
ایشان در خلال آثارش اشاراتی به مرحوم آیهالله شوشتری دارد که برای آشنائی بیشتر با مرحوم آیهالله شوشتری ارزشمند است، در مقاله آیه الله حاج سید علی شوشتری در بخش شاگردان به مواردی از آن که در کتاب مفتاح السعاده ذکر شده، اشاره شده است.
در اینجا به سه گزارش دیگر که در کتاب اشارات ایمانیه آمده است جهت تکمیل اشاره میشود:
۱. ایشان در کتاب اشارات ایمانیه در ضمن اشاره به ضرورت استاد در سیر و سلوک میفرماید:
«اشاره بدانکه سلوک سبیل حقیقت منوط به علم، و مربوط به معرفت است؛ و در این راه راهنمایى لازم است که سالک معنوى و عالم ربّانى و صاحب علم لدنى باشد تا سالک را بر صراط مستقیم سلوک دهد.
و علماى حقّه بر سه قسمند: جمعى عالم باللّه هستند؛ و برخى عالم به احکام اللّه؛ و دیگرى عالم بدو مقام، و متصف به مقام جمع الجمع هستند که سالکان راه شریعت و حقیقت هستند.
عالمى اندر نجف بودى مقیم
بر سلوک معرفت بودى علیم
چشمههاى علم از وى بد عیان
مىنمود اسرار معنى را بیان
در رضا بودى به زنجیر قضا
در قدر چون هجر روز مبتلا
نور حق از جلوهاش ظاهر شده
غیر حق از قلب او طائر شده
بود سالک در صراط مستقیم
گشته طائر بهر منهاج قویم
بود آگه بر سبیل مصطفى
قلب او شایق به سلک مرتضى
لطفها فرمود از بهر فنون
تا شدم از خیل ألّا تحزنون
شدم آسوده از هر صلح و جنگى
هوا ناکرده در قلبم درنگى
ز رنج و راحتم نبود ملالى
گذشتم از طریق هر مجازى
بر مهر حقیقت سیر کردم
ز وصل لطف حق مسرور گشتم
شئون کثرتم از قید بگسست
کمند حیرتم از پاى بشکست
ندیدم غیر لطف حق پناهى
ز مهر و ماه تا قعر ماهى
(اشارات ایمانیه، ص ۷۰ و ۷۱)
۲. در ضمن نمونههائی از مکاشفات میفرماید:
و منها: کنت مع أخی المرحوم المنزّه من کلّ شین، الشّیخ محمّد حسین طاب اللّه ثراه ذات یوم فی مسجد السهله مستغیثا بمولاى صاحب الزّمان روحى له الفداء، و کنت فی الزّاویه و کان هو فی وسط المسجد، إذا نادانى و استعجل، فلمّا قربت إلیه قال لی: «ما رأیت هذا الرّجل؟ قلت: «لا و اللّه»، قال: «أخبرنی أنّ سیّدی العالم الأجلّ، الحاج سیّد على التستریّ الفقیه الآن توفّى بالنّجف»، فلمّا أصبحنا و رجعنا إلى النّجف کان الأمر کما أخبر.(اشارات ایمانیه، متن، ص: ۳۳۷)
با برادر مرحومم شیخ محمد حسین ـ که از هرگونه پلیدی منزه بود ـ روزی در مسجد سهله به امام زمان استغاثه مینمودیم، من در گوشهای و او در میانه مسجد.
ناگهان مرا صدا زد و با عجله فراخواند؛ چون به او نزدیک شدم پرسید: «این مرد را ندیدی؟» گفتم: «نه! به خدا سوگند!» گفت: «به من خبر داد که آقای من، عالِم بلندمرتبه، حاج سید علی شوشتری فقیه همین الآن وفات نمود.»
صبحگاهان که به نجف بازگشتیم دیدیم که همان بود که خبر داد.
۳. و نیز میفرماید:
و منها: أنّى تشرّفت فی اوان اشتغالى بالفقه فی النّجف الأشرف فی خدمه المرحوم المبرور، الحاج سیّد على التستریّ أعلى اللّه درجته و کان ممّن یقتدى بفعاله، فأخبرنی بما نویت و ضمرت فی نفسی، فقلت: إنّ هذا من فراسه المؤمن، و قد قال اللّه تعالى: لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ؛ ثمّ کانت ریاضتی بتعلیمه إیّاى.(اشارات ایمانیه، ص۳۳۸)
من در آغاز اشتغالم به علم فقه در نجف اشرف به خدمت مرحوم مبرور حاج سید علی شوشتری أعلى اللّه درجته رسیدم و ایشان از بزرگانی بود که به افعالش اقتدا میشد (عدهای تحت تربیت ایشان بودند) پس ایشان از آنچه در ذهنم بود و در دل پنهان داشتم خبر داد، پس من گفتم: این مصداق فراست [: زیرکی] مؤمن است و خداوند فرموده: براى هوشیاران عبرتهاست.